مصاحبه از دست رفته به تدارکات مادام العمر برای این جانباز تبدیل شد

کلود کرامول که در ویموث فالز ، نیویورک آمریکا بزرگ شد ، اعضای زیادی از خانواده را در نیروهای کانادایی داشت و تصمیم گرفت دنباله روی آنها شود.

وی در سال 1979 ، در سن 17 سالگی وارد خدمت شد و قصد داشت در نیروی هوایی فعالیت کند.

ساکن اتاوا با خنده می گوید: “مثل هر جوان دیگر ، من با دوستانم در خیابان ها می دویدم و قرار خود را از دست می دادم.”

وقتی متوجه اشتباه خود شد و سعی در جبران داشت ، به او گفتند که باید صبر کند ، یا راه دیگری پیدا کند.

کرومول ، که همچنین در کنار اولی است ، می گوید: “من نمی خواستم صبر کنم ، بنابراین انتخاب بعدی من یک تکنسین تامین در شاخه تدارکات بود.”

بنابراین ، از قضا ، یک شکست لجستیکی جوانی او را به سمت یک تدارکات حرفه ای 40 ساله اداره کار برای نیروهای کانادایی سوق داد. وظیفه او اطمینان از این بود که نیروها ابزار لازم برای انجام کار را در اختیار دارند.

کرامول نوجوان بود وقتی که ثبت نام کرد و خانه خود را در ویموث فالز ترک کرد و برای شغلی که او را به سراسر جهان می برد ترک کرد. (ارائه شده توسط کلود کرامول)

اجرای نان در بلندی های جولان

اولین اعزام بین المللی وی در سال 1983 به ارتفاعات جولان بین سوریه و اسرائیل انجام شد.

او می گوید: “سه بار در هفته ، یک کامیون یخچال سوار می کردم و به یکی از شهرهای اطراف می رفتم و مواد غذایی تازه – نان ، شیر و سبزیجات می خریدم.”

بعدی آلمان غربی از 1984 تا 1990 بود ، جایی که او شاهد بود که چگونه کشور تقسیم شده از یک سنگر ناتو در جنگ سرد به کشوری دوباره در مرکز اروپا پیوست.

در سال 1993 ، وی در قبرس خدمت کرد.

او می گوید: “ما دستورات انجام ماموریت در قبرس را دریافت کرده بودیم ، بنابراین کار اصلی من شناسایی تمام تجهیزات متعلق به کانادا ، فهرست کردن همه آنها ، شمارش همه آنها و بازگشت آنها به کانادا بود.”

در سال 1998 ، طوفان یخی مونترال را فلج کرد و کرامول یکی از سربازانی بود که برای کمک به شهر در یخ زدگی زمستان به کار گرفته شد. واحد وی درختان افتاده را پاکسازی کرد ، برای افراد بی برق هیزم برید و آشپزخانه آنها دو وعده غذا در روز برای مردم پخت.

کرامول برای بدست آوردن اره برقی و سایر وسایل مورد نیاز نیروها برای انجام کار ، تمام مونترال را راند.

یک کار بدون تانک

سال بعد ، او با اولین کانادایی های روی زمین همزمان با بهبود کشور از جنگ ، به کوزوو اعزام شد. کوزوو چیز کمی داشت ، بنابراین کانادایی ها همه چیز را آوردند. کرامول آن را سازماندهی کرد.

او می گوید: “ما در نهایت با تمام وسایل نقلیه مورد نیاز خود ، تمام اسلحه های مورد نیاز ، همه جیره های سخت ، مهمات ، وسایل نقلیه به خودکفایی رفتیم. شما اسم آن را بگذارید ، ما آن را با خود داشتیم.”

هنگامی که آنها به آنجا رسیدند ، یک معمای غیرمعمول به او تحویل داده شد تا حل کند: ارتش تانکها را از مکان مورد نیاز دور انداخته بود و هیچ کس برنامه ای برای انتقال تانکها نداشت. کرامول کوه ها را برای جابجایی مخازن حرکت داد.

در حالی که نیروهای کانادایی به مردم محلی در بازسازی مدارس ، تجهیز آنها و بازسازی پل ها کمک می کردند ، کرومول خود را در کشور عجیب دیگری یافت که به این زبان صحبت نمی کرد ، و تلاش می کرد در مورد منابع بام و مواد ساخت پل معاملات خوبی انجام دهد.

کرامول می گوید که او اغلب اولین کانادایی بود که افراد زیادی با او ملاقات می کردند. او می گوید: “بزرگترین چیزی که یاد گرفتیم این بود که هرگز عجله نکنیم.” “مردم محلی همیشه می خواهند صحبت کنند و آنها همیشه می خواهند در مورد کانادا بدانند.”

نژادپرستی پایدار از درون صفوف

برای بسیاری از افراد ، او همچنین اولین سیاه پوست کانادایی بود که قبلاً ملاقات کرده بودند. در حالی که او به خاطر به اشتراک گذاشتن فرهنگ خود افتخار می کرد ، او همچنین می دانست که در حالی که لباس یکدست داشت ، از اهانت دیگر نژادپرستانه به کانادایی ها نیز رنج می برد.

کرامول می گوید اعضای نیروهای کانادایی از همان مراحل ابتدایی کار خود اظهارات نژادپرستانه یا اقدامات نژادپرستانه می کردند. هنگامی که او در جوانی مبارزه می کرد ، اغلب او را نادیده می گرفتند و یا اخراج می کردند ، به او می گفتند “این کار را به روش اشتباه انجام داده است”.

با داشتن افراد غیر سفید پوست اندکی در موقعیت های قدرت ، او اغلب فکر می کرد چاره ای جز رها کردن آن ندارد.

وی گفت: “در ارتش کانادا به اندازه سابق افراد سیاه پوستی وجود ندارد و من فکر می کنم بخشی از این مسئله احتمالاً به دلیل تحمل نژادپرستی در طول زندگی حرفه ای آنها است. بسیاری از سیاه پوستان تمایل دارند پس از مدت کوتاهی از خانه خارج شوند.” می گوید

وی امیدوار است که این تغییر در حال تغییر باشد و نیروهای جوان احساس اطمینان کنند که اگر علیه نژادپرستی صحبت کنند ، جدی گرفته می شوند و مقصر عواقب آن را در پی خواهد داشت.

کرامول در کنار “قبرستان تانک” ایستاده است که از درگیری های قبلی در افغانستان به جا مانده است. (ارائه شده توسط کلود کرامول)

بعداً در حرفه خود ، او پاسخ نظامی را به آتش سوزی های 2003 در ورنون ، قبل از میلاد سازمان داد و در سال 2006 در افغانستان خدمت کرد ، که وی آن را “درگیری همه درگیری ها” می نامد.

وی می گوید: “كانادایی ها هرگز در یك منطقه حضور عظیمی نداشته اند كه ما مجبور باشیم همزمان از آن حمایت كنیم.” “هنگامی که کار خود را شروع کردیم ، فقط تجهیزات و مواد کافی برای پشتیبانی نیمی از مردم داشتیم.”

برجسته شغلی در نپال

آخرین ارسال کرامول در خارج از کشور در سال 2015 به نپال پس از زلزله وحشیانه آن کشور بود. وی می گوید: “کار ما در آنجا تأمین کمک های بشردوستانه از هر طریق بود.”

این به معنای یافتن منبع آب آشامیدنی تمیز و تهیه ابزار برای مهندسانی بود که آوارها را پاکسازی کرده و ساختمان ها را تثبیت کرده و پزشکیانی را که این آسیب را درمان می کردند.

کرامول ، درست ، و همکارانش در حالی که مردم کانادا آماده کمک به بازگشایی جاده به یک پل در سال 2015 بودند ، با مردم محلی در نپال صحبت می کنند. (ارائه شده توسط کلود کرامول)

او می گوید: “این تعهد احتمالاً برجسته ترین کار من بود ، زیرا ما با هیچ سلاحی اعزام نشدیم. ما آنجا بودیم تا از طریق انسانی کمک کنیم.”

“وقتی به آنجا رسیدیم ، همه چیز خراب بود. تا 30 روز بعد که ما آنجا را ترک کردیم ، شاهد پیشرفتهای بزرگی بودیم. ما واقعاً می توانستیم ببینیم که چه کاری انجام داده ایم و مردم محلی بسیار قدردانی می کردند.”

روز یادبود به عنوان یک غیرنظامی

در سال 2017 ، کرامول به حکم لیاقت نظامی معرفی شد. سال گذشته ، پس از 40 سال سابقه فعالیت برجسته ، مدیر ارشد ضمانت بازنشسته شد.

او می گوید: “این یک شغل خوب است. این چیزی است که شما از آن می سازید. من ارتش را یک خانواده بزرگ می دانم و تنها چیزی که دلم برای آن تنگ شده رفاقت است.”

این 11 نوامبر دومین بار به عنوان یک غیرنظامی خواهد بود ، تجربه ای که از دوران نوجوانی تجربه نکرده است. او امیدوار بود که بتواند روز بازگشت به خانه خود در نوا اسکوشیا را رقم بزند ، اما COVID-19 این برنامه ها را ناکام گذاشت.

وی می گوید: “من امیدوارم كه زندگی برای همه كانادایی ها ، همه نیروهای نظامی خصوصاً هر نظامی رنگین روزی بهتر شود. امیدوارم كه آنها مجبور نباشند مانند ما كه قبلاً در آن زندگی می كردیم ، بی سر و صدا رنج ببرند.”

“من مشتاقانه منتظر دختران و پسران جوانی هستم که از پشت سر من پیروی می کنند ، که تحت این کار قرار نخواهند گرفت و اگر چنین شوند ، کاری در مورد آن انجام خواهد شد.”

در همین حال ، او و همسرش در حال انتقال به جامعه اتاوا در متکالف هستند. او می گوید: “اولین کاری که من انجام دادم این بود که همه محل های ذخیره سازی را راه اندازی کردم ، مطمئن شوید که قفسه ها مرتب و منظم هستند و به درستی قرار داده می شوند ، همه چیز را در قفسه ها در جایی که باید قرار بگیرم.”

او وسوسه شد همه قوطی ها را برگرداند تا برچسب ها به سبک نظامی رو به رو شوند. “همسرم یک بار به من گفت ، تو در گروهبان یک گروهبان هستی ، اما در خانه نه.”

قوطی ها را همانطور که بود رها کرد.

برای دیدن داستان های بیشتر در مورد تجربیات سیاه کانادایی ها – از نژادپرستی ضد سیاه پوستان تا موفقیت در جامعه سیاه پوستان – سیاه پوستان بودن در کانادا را ببینید ، یک پروژه CBC کانادایی های سیاه می توانند به آن افتخار کنند. می توانید داستان های بیشتری را اینجا بخوانید.

داستان های برتر بیشتر